جدول جو
جدول جو

معنی صالح دهقان - جستجوی لغت در جدول جو

صالح دهقان
(لِ حِ دِ)
او یکی از نجیب زادگان خراسان و از کسانی است که حاضر به مجلس امیر ابوجعفر میشده است و رودکی نام او را قرین بلعمی آورده و گوید:
یک صف میران و بلعمی بنشسته
یک صف حران و پیر صالح دهقان.
رجوع به احوال و اشعار رودکی تألیف نفیسی ص 570 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(لِ حِ دَهَْ ها)
بصری. ابن عدی گوید وی معروف نیست و از یحیی بن معین نقل است که وی قدری بود و راضی بگفتار خوارج. مزی در تهذیب در ترجمه صالح بن درهم گوید، عبدالغنی در کمال، کلام ابن عدی را در ذیل ترجمه صالح بن درهم آورده است، در صورتی که ابن عدی را در حق صالح بن ابراهیم دهان مصری جهنی چنین عقیدتی است و طبقۀ او متأخر از صالح بن درهم است. ابن حجر گوید خطیب جازم است که این دو یکی باشند. (لسان المیزان ج 3 ص 178)
لغت نامه دهخدا
(لِ دِ)
ظاهراً از بزرگان دربار سامانیان بوده است به روزگار نصر بن احمد سامانی و حاضر بدربار امیر ابوجعفر احمد بن محمد بن خلف بن لیث حاکم سیستان و رودکی بشعر اندر از وی یاد کند:
یک صف میران و بلعمی بنشسته
یک صف حران و پیر صالح دهقان.
رودکی.
رجوع به صالح دهقان شود. (تاریخ سیستان ص 319)
لغت نامه دهخدا